کاریز

کاریز محل خروج آب از قنات است و در من خروج دردها

کاریز

کاریز محل خروج آب از قنات است و در من خروج دردها

بی در و پیکرترین وبلاگی است که دیده اید
اینجا مخروبه ای است که دردهایم را در آن نجوا می کنم، سنگ صبورم است. مخاطب حرف هایی است که به هیچ کس نمی توانم بگویم...

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب

۳۰ مطلب در مرداد ۱۳۹۶ ثبت شده است

ز امشب تصمیم‌ گرفتم چله ی غیبت بگیرم. یعنی تا چهل روز غیبت‌نکنم. با مادرم هم درمیون می ذارم. دوتایی انجامش بدیم.


خدایا کمکم کن بتونم.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ مرداد ۹۶ ، ۰۲:۰۶
الهام

خیلی مسخرس!

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۶ مرداد ۹۶ ، ۰۲:۱۱
الهام

دو‌روزه به اندازه کالری مورد نیاز بدنم دارم غذا می خورم.


ولی خب، هیچ گونه تغییری تا کنون مشاهده نشده:/

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ مرداد ۹۶ ، ۱۳:۱۶
الهام

همه چی خوبه


فقط دلتنگم


آخه هیچی مث دلتنگی نیست....

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ مرداد ۹۶ ، ۱۶:۰۸
الهام

امروز تو خیابون یهو عاطی رو دیدم بلند صدلش زدم بهش گفتم کجاااییی؟؟؟ دلم برات تنگ‌شد بود...



عاطی چهره ی زیبایی نداره. تناسب صورتش با هم نمی خونه. چشم هلش عسلی رنگ و بسیار زیبا اما خیلی زیر، گونه های برجسته اما صورت کشیده، دندان های نامرتب اما لبخند زیبا.


عاطی رو‌موقع کنکور تو کتابخونه رفتنا دیدم، همه دخترها عاشقش بودن، با همه دوست بود، وقتی با من دوست شد انقدر زوق کردم که...


عاطی یه عالمه دوستای مجازی داره‌که همه واقعا دوس دارن، یکی شون یه خانمه مه قم زندگی می کنه و قاض هست‌. با هم دوست جون حوتی هستن چون دوتاشون عاشق حجابن، عاطی وضع مالی خوبی نداره اما هیچکس نمی فهمه. با اینکه از نظر ظاهر در نظر اول جذاب نیست اما یه دختر فوق العاده است...



صورت زیبای ظاهر هیچ‌نیست



ای برادر سیرت زیبا بیار

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ مرداد ۹۶ ، ۲۱:۴۷
الهام

میگن لعنت بر دهانی که بی موقع باز شود

گفتم بچه ها بریم بیرون بستنی بخوریم؟؟

رفت تو پاچم ممهمون شون کنم..انقدر درد داشت وقتی کارت بابامو دادم تا پول رو‌حساب کنه...


تازه وقتی هم که نشسته بودیم اصن با من حرف نمی زدن عنا..

حساب کردم به اندازه هشت بار که سوار تاکسی نشم خودمو تنبیه کردم...


کاش سرکاری جایی می رفتم پول در می آوردم...

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۱ ۱۶ مرداد ۹۶ ، ۲۲:۰۷
الهام

من و‌خانوادم عاشق شغل های رسمی هستیم،  معلمی مثلا، کرمند بانک مثلا، اینا...



از قضا من هر چی خواستگار دارم همه شغل شون آزاده، آزاد هم خوبه ولی بعضی هاشون مناسب با ملاک های من نیستن و هر چند که محترمن.


مثلا این یکی سلمونی داشت و مداح هم بود. آخه ادم این همه درس بخونه ارشد بگیره پول بده، آخرش نخودش سر کار بره نه یه کارمند با تخصیلات بیاد سراغش....اه

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ مرداد ۹۶ ، ۱۱:۳۰
الهام

امشب شب تولدت یکی از قدیمی ترین دوست های مجازی مه، ولی سر ذهنیات اش بین مون دعوا افتاد. همونکه قبلا گفتم با پاذت نرش حرف می زدم که با هم اردواج کنن بعد بهم تهمت زد که تو خودت رفتی بااون بریزی روی هم.خیلی حاها به خیلی ها پشت سرم حرف زده بود.


ولی با این همه هنوز دوست عزیزیه برام.

امشب شب تولدشه

تلگراممو پاک‌کردم بهش اسمس دادم و تبریک گفتم جواب نداده ولی...

تهرانم که بودم گفتم بیا ببینمت نیومد، نخند اصلا، جواب نداد.....



واقعا عجب مسخرهاست دنیا...ا همه نوعش...

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ مرداد ۹۶ ، ۲۲:۵۷
الهام

گوشی وسیله است


تلگرام اپلیکشنه


وای فای کوفته


همشون کوفت و‌زهرمارن.


من اصلا مدیرپت خوبی در تقسیم‌کارهام ندارم‌و می دونم همش زیرسر اینترنته!



طی یک‌تصمیم انقلابی می خوام‌در اوج خداحافظی کنم.

تلگرام رو عجالتا پاک‌کنم.

بعد از چند وقت نصبش کنم، اما اکانتمو دلیت نمی کنم.



عاره!

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ مرداد ۹۶ ، ۱۲:۱۶
الهام

یه دوستی داشتم‌که قبلا یه جا همکار بودیم. خانمه حدود سی و پنج سالش بود، یه پسر پونزده ساله داشت و یه دختر هفت ساله. 

دیپلم هم نداشت، از هفده سالگی ازدواج کرده بود.

ولی طوری لباس می پوشید و از کلمات خاصی استفاده می کرد که همه فکر می کردن اون فوق لیسانس داره من دیپلم:/

یا مثلا فکر می کردن زیر دست اون کار می کنم. خیلی بد بود:/

خیلیها فکر می کردن معلمه ، خیلی اعتماد به نفس داشت.  بادی به غبغب می انداخت که....


اون وقتا که همکار بودیم با اداره های زیادی در ارتباط بودیم، خانم های هم سری ایشون افتضاح بودن!


سر و وضع نا مرتب، بی سلیقه، دو‌کلام مث آدم حرف نمی زدن انگار اومدن تو‌کوچه دارن با همسایه ها سبزی می کنن، در حالی که مدرک دانشگاهی داشتن، استخدام دولت بودن، سابقه کار داشتن، و این دو ست ما حتا دیپلم هم‌نداشت، استخدامم نبود و سه چهار سالی بود که میومد سرمار، ولی چنان خودشو‌جا انداخته بود که کسی فکرشم نمی کرد دیپلم نداره.


این انتخاب خودش بود و پای انتخابش ایستاده بود، با تمام وجودش! و‌با اعتماد به نفس فراواااااان!!!!!


چیزی که من برای به دست آوردنش هنوزم دارم تلاش می کنم.

از نظر من این دوست مون نسبت به خودش و‌نسبت به هم ردیفای خودشخیلی جلوتر از زمان بود، ادامه تخصیل داد و‌امسال میره دانشگاه روانشناسی بخونه. .

دارم فکر می کنم که من اگر بخوام از زمان خودم جلوتر باشم باید چطوری باشم؟ی

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ مرداد ۹۶ ، ۱۲:۰۱
الهام