کاریز

کاریز محل خروج آب از قنات است و در من خروج دردها

کاریز

کاریز محل خروج آب از قنات است و در من خروج دردها

بی در و پیکرترین وبلاگی است که دیده اید
اینجا مخروبه ای است که دردهایم را در آن نجوا می کنم، سنگ صبورم است. مخاطب حرف هایی است که به هیچ کس نمی توانم بگویم...

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب

۱۴ مطلب در آبان ۱۳۹۶ ثبت شده است

از ساعت ۷ صب تاحالا دارم بکوب کار می کنم





موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ آبان ۹۶ ، ۲۳:۵۱
الهام

مردیم از این بی کسی هر کی اومد خشک و خالی نرید کامنتی چیزی خسته شدم از بس و دیوار رو نگاه کردم:/







موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ آبان ۹۶ ، ۱۸:۳۴
الهام
ساعت ۷ صبح تا حالا بیدار دراز کشیدم رو کاناپه

کاری که در ارتباطژ مستقیم با مردمه خیلی گوهه

یه همکار داریم اولا با حوصله هست دوما بیکاره سوما انقدر بلده یه جوری حرف بزنه که طرف خودش می گه آقا ممنون چقدر کمک کردی

اون وخ من صب تا شب تا آنلاینم همشم سر درد دارم آخرشم می گن پس چی شد؟
چرا نگفتی؟
حالا من چکار کنم؟

انقدر به این جمله آخر آلرژی دارم که می خوام یکی رو خفه کنم اون وسط
می گم
چم چاره!!!!
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ آبان ۹۶ ، ۰۹:۰۸
الهام
امروز صبح از خواب که بیدار شدم احساس خیلی عجیبی داشتم.
چند تا حس بد با هم، هم شرمنده گی، هم عذاب وجدان، هم افسردگی تقریبا
نماز صبحمو دیر شده بود که خوندم ولی خوندم.
خیلی آنلاینم بابت کارم، لعنت به شغل آتلاین و دورکار.
زندگیم چی میشه پس؟
والا!
ورزش
کتابام
مامانم
خونمون
بدنم
خودم
فکرم
آینده
نشد که همش آنلاین؟

نذر کردم پول گوشی مهدی رو بدم.
خدایا...

به دلم که سر می زنم یه جوریه
خدایا می ترسم
موافقین ۲ مخالفین ۰ ۳۰ آبان ۹۶ ، ۰۷:۳۱
الهام

چشم های من به اندوه تو عادت دارد..


سمت تو آمده ام حال دلم خوب شود...

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ آبان ۹۶ ، ۱۸:۳۷
الهام

رادرم مهدی وقتی عصبانی و ناراحت میشه دنیا تو سرم خراب میشه

لعنتی...


گند زده شده به همه دیروز و امروز و فردایم....


دلی ندارم دیگر.

آه خدا....


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ آبان ۹۶ ، ۱۸:۰۱
الهام
باید با عشغ کار کنم
باید

عشغ«««««« به سبک نگارش یکی از دوستانم فیلسوف و نقاش ام است
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ آبان ۹۶ ، ۱۳:۰۲
الهام
قبلنا می رفتم روی پروفایلش عکسشو می دیدم می گفتم: تو کجایی؟
در گستره ی ناپاک این جهان
تو کجایی؟

و قند کوچکی در دلم آب می شد.

اما درست وقتی دیروز زد دل و قند و قندون رو با هم شکست یکبار هم نرفتم روی پروفایلش
به جاش می گم: بری گم شی! به درک!
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ آبان ۹۶ ، ۱۲:۵۰
الهام
از دیروز که برجکم خراب شده حوصله ندارم کار کنم
شغلم هم در ارتباط با مردمه
باید بشینم پای حرفاشون و کمک شون کنم.
خسته ام
خسته ام از این کمک کردن ها و تموم نشدن مشکلات مردم...

کاش یکی میومد مشکلات خودم رو حل می کرد.
من با قلبی پاره پاره، خاطری حزین، برجکی به فنا رفته، باید لبخند زورکی بزنم
و بگم : بفرمایید!

آه....
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ آبان ۹۶ ، ۱۲:۴۷
الهام

صبح زود از خواب بیدار شدم.

ولی دلم نمی خواست پاشم.

کاری نداشتم. هدفی نداشتن. مث مرده بودم.

خیلی وقته رنگ از زندگیم رفته.

درست وقتی بیست سالم بود.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ آبان ۹۶ ، ۰۹:۴۵
الهام