کاریز

کاریز محل خروج آب از قنات است و در من خروج دردها

کاریز

کاریز محل خروج آب از قنات است و در من خروج دردها

بی در و پیکرترین وبلاگی است که دیده اید
اینجا مخروبه ای است که دردهایم را در آن نجوا می کنم، سنگ صبورم است. مخاطب حرف هایی است که به هیچ کس نمی توانم بگویم...

آخرین مطالب
پربیننده ترین مطالب

خلوت گزیده را به تماشا چه حاجت است؟




________

ما خود قیامتیم


به محشر چه حاجت است؟

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ خرداد ۹۶ ، ۰۱:۴۵
الهام

رفتم روی پشت بام، زیر نور ماه، گریستم.

باد می آمد و انگشتانش را می برد توی موهایم و بغلم می کرد.

بذر دلتنگی پاشیده اند در آسمان، 

بوی تو نمی آمد از سمت باد، از اسمان، از ستاره ها..‌


رفته ای...

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ خرداد ۹۶ ، ۰۰:۴۶
الهام

برنامه های امروز:

خوندن یک‌متن زبان انگلیسی، به شیوه ی علیرضا بهرامی، ده تست ریاضی، ده تست زبان، مرور پنج تست قبلی در هر دو‌درس، 


ورزش


دعا بخونم از مفاتیح


قرآن بخونم


یک فصل از کتاب جومپالاهیری


و‌صفخاتی از کتاب گودو. ساموئل بکت.


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ خرداد ۹۶ ، ۱۱:۱۴
الهام

تصمیم گرفتم برنامه ی روزانه چند روزم را بنویسم تا نشتی کار را پیدا کنم!:))))

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ خرداد ۹۶ ، ۰۱:۵۵
الهام

ساعت ۱۱ از خواب بیدار شدم.

رفتم دسشویی و‌اومدم ۱۱:۱۰ بود.

چند دقیقه تو اتاق موندم و از پشت پنجره به خونه همسایه روبه رویی که مشغول سنگ کردن بودن نگاه کردم.

اومدم آشپزخونه، یادم افتاد مامانم سحری کم غذا خورد چون غذاش سوخت، فقط خودش بیدار شده بود، همه عذری داشتند. منم بیدار شدم تنها نباشه بعدش خوابیدم. سفره صبحونه پهن بود گفتم فقط چای می خورم تو ماه رمضون این وعده ها دیگه جایگاهی ندارن، نشستم سر سفره ساعت ۱۱:۳۰ شده بود.

اون ورزش های یوگای مخصوص لاغری رو انجام دادم وسط هاش دلم می خواست چرت بزنم، بعدش چندتا دیگه حرکت هم انجام دادم که همه شون در حالت دراز کش بودن:) خوابیدنی!

مثلا دوچرخه.

تموم که شد و منم ایستادم سر پا ساعت ۱۲ ظهر شده بود.

جارو‌کشیدن و دسشویی رفتن و‌تلگرام چک کردن و ناهار پختن و سفره انداختن و ناهار و‌خوردن و‌ظرف ها رو شستن و ما بین همه اینها در تلگرام بودن شد ساعت ۱۴:۴۵.

الان دراز کشیدم، گوشی دستمه.

از وقتی عکس تلگراممو عوض کردم انگار آب ریختن تو‌ لونه ی مورچه ها، پسرها مدام میان روی چت ام. تا چند وقت پیش اگرررر پیامی می فرستادم نهایتا سین می شد حالا جالبه همگی باهم نگران من شدن که کجام؟ نیستم؟ چکار می کنم؟

مسخرس!

روزه خواری تو‌ماه رمضون اصلا قشنگ‌نیست، به امید خدا چند روز دیکه همگی روزه می گیریم و سر سفره ی افطار و سحر می شینیم.

ساعت ۱۵:۲۵ و هنوز همون حالتم.

الان دارم تصمیم می گیرم که بخواب برم یا زبان بخونم.

تا ساعت ۱۶:۱۵ با مامان حرف زدم و‌در تلگرام بودم.

از ساعت۱۶:۳۰ تا ۱۸:۲۰ به خواب رفتم.

۱۸:۲۰ تا ۱۸:۳۵ توت قرمز خوردم.

ساعت ۲۰:۵۵ دقیقه است. تا همین حالا داشتم‌ ماه عسل نگاه می کردم، دو تا دونه تست زبان هم زدم، افطاری هم حاضر کردم.

الان منتظرم برادرم بیاد نونه بیاره از نونوایی. افطاری خوردن وقتی روزه نیستی اصلا نمی چسبه!

ساعت ۲۱:۵۰ ، اومدم توی آشپزخونه ظرف بشورم، تا الان پای سفره افطار مشغول خوردن و تلوزیون نگاه کردن بودم.

ساعت ۰:۵۵ و همین الان فارغ از کارها نشستم روی زمین، کنار اجاق گاز، برای مان مهمان آمد، عمه ام.

این عمه ام از آن آدم هایی ست که وقتی زنگ می زند و‌در را باز می کنی در دلت می گویی: اَه، دوباره اومد!

یعنی به این ماه عزیز قسم نشد من یکبار برنامه ریزی کنم عمه در برنامه من حضور نداشته باشن، حتا شب کنکور!

هم کنکور کارشناسی، هم کنکور ارشد هم شب های امتحان.

خیلی رابطه ی مستقیم و تنگاتنگی با برنامه های من دارن.

امشب بعداز دیدن والیبال که خیلی سرسری نگاش کردم و بعد اینکه مهمونا رفتن، مشغول درست کردن سحری شدیم با مامان، لوبیا پلو.

خواب چشم هام رو گرفته، دلتنگ هم هستم، انتظار پوچی نیز دارم. 

ساعت۰۱:۳۰ است، مامان خوابش پریده است، چای می خوریم و‌تعریف می کنیم. 

ساعت ۱:۴۰، رسما خوابیده ام که به خواب بروم.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ خرداد ۹۶ ، ۰۱:۴۱
الهام

در اتاقم بمب ترکیده

در زندگی ام

در خودم


تنبلی و پراکندگی افتاده به جان ام. هر روز می گویم امروز تمام‌می شود، دیگر تمامش می کنم. اما نمی شود.

آبلوموف وار می زی ام دچارش شده ام و هر چه می خواهم دستی بلند کنم تا برخیزم باز هم زمین میخورم.

کارهای عقب افتاده قطار شده اند، کارهای نیمه کاره کوه شده اند، کتاب های نخوانده تلنبار شده اند و من بی جان از این گوشه به آن گوشه می افتم. چاق شده ام خوابالو و خرفت. درست مثل آبلوموف.

یادت هست؟

بهم گفتی دچار آبلوموویسم شدی؟ گفتی تعلل نکن، از چی فرار می کنی؟ از چی می ترسی؟

برو تو دل ترست.نذار بهت غلبه کنه! خودت جنگجو بودی، گفتی هورمون های جنگ و گریزت اگر ترشح نش زندگی نمی کنی، گفتی من همیشه جنگ می آفرینم، آشفتگیو آشوب. تو مرا با آرامش بیگانه کردی و یادم دادی که ادامه زندگی  آن سر جوبی ست که از آن باید می پریدم.

نقطه ی شروع زندگی بالاخره یک جایی می گذارم و پی اش می روم.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ خرداد ۹۶ ، ۱۶:۴۰
الهام

به نام خدا


پس از سال ها وبلاگ نویسی در دوره ای که هنوز اسمارت فون به جان زندگی مان نیفتاده بود، گوشه ی اتاقم می نشستم و با اینترنت دایال آپ که کارت های د ساعته ی اینترنتی بود به نت وصل می شدم و ساعت ها روی صندلی ام روبه روی صفحه مانیتور ریشه می کردم. 

وایبر و واتس اپ و لاین و غول همه ی آن ها، تلگرام، سال هاست از وبلاگ خوانی و وبلاگ نویسی دورم کرده اند.

می گویم تکنولوژی بد است، اینستا بد است، نت بد است، نه.


شاید من مدیریت درستی نداشتم. و همچون هاگی هر طرف که بادی وزیده است رفته ام.

آمده ام تا بیرون بریزم، خالی کنم، همه ی انسان ها قناتی هستند مه محل کاریزشان کلمه است، واژه است، از دست ها و چشم ها و زبان مان می چکد.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ خرداد ۹۶ ، ۱۴:۳۷
الهام

این متن دومین مطلب آزمایشی من است که به زودی آن را حذف خواهم کرد.

زکات علم، نشر آن است. هر وبلاگ می تواند پایگاهی برای نشر علم و دانش باشد. بهره برداری علمی از وبلاگ ها نقش بسزایی در تولید محتوای مفید فارسی در اینترنت خواهد داشت. انتشار جزوات و متون درسی، یافته های تحقیقی و مقالات علمی از جمله کاربردهای علمی قابل تصور برای ,بلاگ ها است.

همچنین وبلاگ نویسی یکی از موثرترین شیوه های نوین اطلاع رسانی است و در جهان کم نیستند وبلاگ هایی که با رسانه های رسمی خبری رقابت می کنند. در بعد کسب و کار نیز، روز به روز بر تعداد شرکت هایی که اطلاع رسانی محصولات، خدمات و رویدادهای خود را از طریق بلاگ انجام می دهند افزوده می شود.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ خرداد ۹۶ ، ۱۴:۲۹
الهام

این متن اولین مطلب آزمایشی من است که به زودی آن را حذف خواهم کرد.

مرد خردمند هنر پیشه را، عمر دو بایست در این روزگار، تا به یکی تجربه اندوختن، با دگری تجربه بردن به کار!

اگر همه ما تجربیات مفید خود را در اختیار دیگران قرار دهیم همه خواهند توانست با انتخاب ها و تصمیم های درست تر، استفاده بهتری از وقت و عمر خود داشته باشند.

همچنین گاهی هدف از نوشتن ترویج نظرات و دیدگاه های شخصی نویسنده یا ابراز احساسات و عواطف اوست. برخی هم انتشار نظرات خود را فرصتی برای نقد و ارزیابی آن می دانند. البته بدیهی است کسانی که دیدگاه های خود را در قالب هنر بیان می کنند، تاثیر بیشتری بر محیط پیرامون خود می گذارند.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ خرداد ۹۶ ، ۱۴:۲۹
الهام