آخراش
دوشنبه, ۲۹ آبان ۱۳۹۶، ۱۲:۲۲ ق.ظ
امروز روز آخر صفر بود و من اشک ها که ریختم...
درست وقتی تازه به نبودن کسی عادت می کنی و قامت راست می کنی و می خوای زندگی کنی سر و کله اش رو پیدا میشه...
به بهانه احوالپرسی هست اما ... و وقتی جهبه گیری من رو دید شروع کرد به توضیح دادن که صرفا احوال پرسی هست و لاغیر.
اون هم نه با این بیان بلکه مثل کسی که داره دفاعیه می نویسه:
چه شده؟
کرده اید
نوشته اید
بار اولش نبود...
اما این بارفکرش رو هم نمی کردم
پ.ن،: یه بنده خدایی می گفت بی خیال بابا. بخدا تو ارزشت بیشتر از این حرفاس
اما من اون موقع هر چی گشتم ارزش بیشتری نداشتم.
الانم ندارم ...
اما به بی خیال بابای اولش رسیدم:(((((
درست وقتی تازه به نبودن کسی عادت می کنی و قامت راست می کنی و می خوای زندگی کنی سر و کله اش رو پیدا میشه...
به بهانه احوالپرسی هست اما ... و وقتی جهبه گیری من رو دید شروع کرد به توضیح دادن که صرفا احوال پرسی هست و لاغیر.
اون هم نه با این بیان بلکه مثل کسی که داره دفاعیه می نویسه:
چه شده؟
کرده اید
نوشته اید
بار اولش نبود...
اما این بارفکرش رو هم نمی کردم
پ.ن،: یه بنده خدایی می گفت بی خیال بابا. بخدا تو ارزشت بیشتر از این حرفاس
اما من اون موقع هر چی گشتم ارزش بیشتری نداشتم.
الانم ندارم ...
اما به بی خیال بابای اولش رسیدم:(((((
۹۶/۰۸/۲۹