تتلألوء
پنجشنبه, ۲ شهریور ۱۳۹۶، ۰۹:۲۴ ق.ظ
آفتاب خورده بود به گوشواره ام، نور طلاییش منعکش شده بود رو دستم، هی می درخشید و می درحشید.
من اصن عاشق تلألؤام.
عاشق اینم آفتاب بخوره تو حوض آب بعد نورش بیفته رو دیوار اتاق، یا مثلا وقتی صبح شده و خنکای اول روز روحس می کنی و هنوز تورخت خوابتی خصوصا اگه معشوق هم کنارت باشه و هر دوخواب، بعد چشاتو باز کنی سقف روبینی که نور خورشید انعکاس پیدا کرده درسقف و از پنجره ی چوبی ومشبک نیمه باز خودش رو رسونده به سقف
۹۶/۰۶/۰۲